دخترم آوينا دخترم آوينا ، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

من و دخترم آوینا

مامان شجاع

1393/2/24 16:12
نویسنده : مامان مژده
170 بازدید
اشتراک گذاری

مامان شجاع

                          

كلوچه من روز4فروردين ساعت 5/5صبح باصداي شكستن شيشه  راه پله هاازخواب پريدم خيلي ترسيده بودم ترسوبابا رضا رابيداركردم وبهش گفتم پاشودزداومده بعدصداي دويدن روپشت بوم مي اومد نگو اقادزدناقلا ا اومده روپشت بوم ما وشيشه راه پله روشكسته و خواسته فراركنه كه اقا پليس ها دنبالش كردن و به ساختمان مارسيدن من كه مثل بيد ميلرزيدم بابارضا هي ميگفت عيب نداره نترس چيزي نيست بغل ولي من گريه ميكردم گریه خلاصه بابارضا رفت پايين وديد دزد ناقلا دستگيرشده .....عینک و مامان خانم شجاع تا ساعت 8 صبح داشت صلوات ميفرستاد و آب طلاميخورد به مامان نخنديابه خاطرتونگران بودم وگرنه من شجايم .........

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان علی
22 اردیبهشت 93 0:25
سلام. خوبید؟؟ عزیزم کل مطالب وبلاگ شما رو خوندم.خدا نی نی تو حفظ کنه..واقعا خوشحالم برات انشالله تا آخرش صحیح و سالم باشه..دست بابا رضاشم درد نکنه که تو رو خوشحال میکنه...راستی ترش خوردن سیاه نمیکنه نترس....
مامان مژده
پاسخ
سلام به روي ماهت ممنو ن كه ديدي فدات شم بازهم به ما سربزن خدا بعداز8 سال داره بهمون ني ني ميده خيلي خوشحاليم برامون دعا كن