سرآغاز
شروع زندگي كلوچه ما
كلوچه شيرين 92/11/17 روز پنج شنبه صبح از خواب بيدار شدم .دو دل بودم بي بي چك بزنم يانه دوباره نكنه زود زده باشم ولي گفتم توكل به خدا من وجود تورو حس كردم يعني (بي بي چك زدم )دوتا خط قرمزخوشگل ديدم انروز هوا هم برفي بود چند دقيقه تو شوك بودم نميدونستم چي كار كنم چند بار چشامو بستم و باز كردم فكر كردم توهم زدم خدايا چه حس قشنگي بود شروع كردم گريه كردن
هي گفتم خدايا شكرت خدايا شكرت سريع زنگ زدم به بابا رضا و تلفني حضور تورواعلام كردم ميتونستم حدس بزنم چه شكلي شده بود اينجوري بود
شب بابا رضا اومد ويه جشن دو نفره گرفتيم خيلي خوشحال بوديم خدا دل همه منتظران رو شاد كنه خيلي شب خوبي بود دوتايمون حول بوديم به بابا رضا گفتم به كسي نگه تاخودم بگم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی