دخترم آوينا دخترم آوينا ، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

من و دخترم آوینا

صحبتهاي مادردختري

1393/6/5 11:35
نویسنده : مامان مژده
592 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل دخترم  آوينا گله

ببخش تورو خدا انقدر دير به دير مطلب برات مينويسم خودت كه شاهدي مامان چقدر درگيركارهامم

مامان همش دارم روزشماري ميكنم كي ميايي بغلم

مامان ديگه كلي سنگين شدم و سختمه حتي راه برم به قول بابا رضا مثل لاكپشت راه ميرم

راستي عزيز برات لحاف تشك درست كرده و داده عمه ليلا آورده خونمون  2هفته اس مهمونمونه اومده كه پيش تو باشه هي باعمه ميريم لباسات رو ميبينيم و ذوق ميكنيم و مياييم درمورد تو حرف ميزنيم

سلام مهربان.خوش آمدی            

ازكارها برات بگم

اتاقت چيده شده و فقط پرده هات مونده كه قراره بابا رضابرات نصب كنه

لباسات رو شستم و اتو زدم

ساك بيمارستانت رو حاضر كردم

فقط فقط فقط  فقط  دلم گرفته (دلم ميخواد برات حرف يزنم )همدم تنهايي من

آخه ميدوني مامان خواهر نداره و توروخدا به من داد كه ازاين تنهايي در بيام

دلواپسم دلواپسيهايي دارم كه فقط مامانا ميتونن درك كنن همش تو دلم با تو و باخداحرف ميزنم نگرانم نگران سلامتي تو دوست دارم خدا كمك كنه اين چند هفته هم به سلامتي بگذره و تو بيايي به خونمون

دلواپسم دلواپسم نكنه نتونم مامان خوبي برات باشم

دلواپسم كه نتونم وظايف مادريمو درست انجام بدم واز حق تو كم بذارم

دلواپسم وخيلي هم كلافه ام

موندم خدا اين صبر و چه جوري بهم داده بعضي روزها ميخوام بتركم از بغض ولي بازم سكوت ميكنم

 

 

                       

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)